داستان پیورسافت
در ۲۸ دی ماه ۱۳۹۰ وقتی که با کمک های برادر عزیزم میثم غلامی و دوست صمیمی ام، حمید شربتی، اقدام به راه اندازی وبسایت پیورسافت کردم، همیشه این هدف رو داشتم که تفکر مدرن و جدید دنیای نرم افزارهای رایانه ای را در قالب نرم افزار های پارسی به کاربران عزیز ایرانی تقدیم کنم تا جهشی در بروزشدن تفکر قدیمی نرم افزاری در ایران به وجود بیاید.
با گذشت زمان و پیشرفت روز افزون تکنولوژی ،ما هم میتوانیم از این تکنولوژی به منظور ساده تر کردن و سریع تر کردن کارهای روزمره ی خود از آن استفاده کنیم. اصلی ترین هدف بنده از راه اندازی پیورسافت این موضوع بوده است و همواره سعی میکنم که در این مسیر حرکت کنم.
البته این کاری بس دشوار است که نیاز به صبر ، تلاش و پشت کار فراوان دارد و بنده در این راه همواره از دیروز مصمم تر هستم.
برای رسیدن به این هدف، علاوه بر پشت کار و تلاش، به دانش و تجربه هم نیاز است و خوشبختانه بنده با بهره گیری از آموخته های استادان متخصص در زمینه های کامپیوتری و کار کردن در شرکت های بزرگ کامپیوتری در ایران، موفق به کسب دانش و تجربه های بسیار گرانبهایی شده ام که سعی میکنم از تمامی آنها در پیورسافت استفاده کنم.
شاید تولید و مدیریت مجموعه ی بزرگی مثل پیورسافت به تنهایی توسط یک نفر کار خیلی دشواری باشد، اما علی رغم اینکه پس از گذشت مدتی تنها شدم و خودم به تنهایی بار پیورسافت را به دوش میکشم، فقط و فقط به مسیری که برای خود ترسیم کرده ام فکر میکنم و تمام قوای خودم را برای به ثمر نشستن آن صرف خواهم کرد.
هر چیزی که شما می توانید تصور کنید واقعی است.
میثم یک فرزند با ادب، همسری مهربان، برادری خوب و پدر دو فرزند باهوش و شیطون، به نام های مه نگار و گیسو است.
با توجه به علاقه و تجربهای که میثم در حوزهی مدیریت وبسایت و در مدیریت آی تی داشت، توانست کمک های بسیار بزرگی به من در راه اندازی وبسایت پیورسافت کند و امکانات میزبانی وبسایت پیورسافت را برای من فراهم کرد.
بعد ها، با توجه به نیاز بازار، میثم وارد سطوح حرفهای تر برنامه نویسی، مانند برنامه نویسی موبایل هم شد.
بد نیست به این موضوع هم اشاره کنم که برادرم میثم، کسی بود که مرا وارد دنیای کامپیوتر کرد و در تصمیم گیری های مهم زندگی به من کمک های شایانی کرد.
حمید یک فرزند پرتلاش و یک رفیق با مرام است.
تصمیم تشکیل پیورسافت حاصل همفکری حمید و بنده بود.
قطعاً پس از اتخاذ این تصمیم توسط دو جوان ۱۷ ساله، مشکلات و حفره های زیادی سر راهمان وجود داشت و بدتر از همه اینکه اطرافیان و دوستانمان هیچ حمایتی از ما نمیکردند بلکه بعضاً این ایده را محکوم به شکست میدانستند.
اما حمید و من به هیچ وجه تسلیم نشدیم و با قدرت هدف خود را دنبال کردیم.
متأسفانه پس از گذشت زمان، حمید برای تحصیل مجبور شد که از تهران به لرستان برود و این موضوع باعث جدایی ما شد و من مجبور شدم که پیورسافت را به تنهایی اداره کنم. با این که من و حمید از همدیگر جدا شدیم، اما هیچ وقت کمک هایی که حمید به من کرد را از یاد نمیبرم و همیشه از او سپاس گزار خواهم بود.